همانگونه که بدرستي فرموديد گردش سانتريفيوژهاي هسته اي منوط به گردش چرخهاي صنعت کشور است ، ولي نبايد از ياد برد که رونق صنعت کشور نيز مشروط به گردش چرخ معيشت معلمين است ، اينطور نيست؟
متن اين نامه که محتوي پيشنهادها و انتقادهايي براي بهبود اوضاع آموزش و پرورش در کشور است در زير آمده است:
رياست محترم جمهور ، جناب آقاي دکتر روحاني سلام عليکم
در آستانه فرارسيدن سالروز شهادت معلم بزرگ ، استاد مطهري و بزرگداشت روز معلم هستيم. يقين دارم بزودي بنا به سنت مألوف به مناسبت اين روز بزرگ ، پيامي از ناحيه جنابعالي خطاب به معلمين عزيز کشور صادر گرديده و مقام بلند پرچمداران فرهنگ اين مرز و بوم کهن ، مورد تعظيم تان قرار خواهد گرفت.نگارنده اين سطور نيز به موازات ستايشهاي دوره اي رئساي جمهور محترم کشور از مقام معلم ، هر از گاه مبادرت به طرح برخي گلايه هاي اين قشر عظيم نموده و از باب «النّصيحَة ُ لِائِمّةِ المُسلمِين» نکاتي را به کارگزاران دلسوز نظام متذکر شده است.از آنجاييکه مقالات مذکور حاوي برخي گلايه هاي جدي معلمين عزيز بود ، نگارنده بر آن شد تا با باز نشر بخشهايي از آنها ، توجه دولت محترم جنابعالي را مجددا به بازنگري اساسي در اصلاح وضع معيشتي و حيثيتي آموزگاران خستگي ناپذير ايران اسلامي معطوف کند . باشد که دستي از آستين عدالت و تدبير برون آمده و با نشاندن پاسداران فرهنگ و تمدن ايران عزيز در جايگاه شايسته خود، گامي در جهت اعتلاي عظيم ترين دستگاه فرهنگي کشور برداشته شود.
جناب آقاي رييس جمهور!
درز گاه و بيگاه خبر بهره مندي بعضي ها(!) از دستمزدهاي کلان ، پاداشهاي يواشکي(!) و امتيازات ويژه تشکيلات دولتي از يک سو و سطح نازل دريافتي معلمان کشور از ديگر سو، سالهاست که چون دو لبه تيغي ، روان مرزبانان «فرهنگ» اين ملت را نشانه رفته و به جويدن آن مشغولند. براستي آيا تا کنون از خود پرسيده ايم آموزش و پرورشي که تنها با تنفس مصنوعي قادر به ادامه زيست باشد چگونه خواهد توانست ازعهده رسالت اساسي خود که بالاندن و اعتلاي نسل توفنده و جوان کنوني است بر آيد؟
به تلخي بايد گفت شکاف درآمدي ميان فرهنگيان - اين افسران جنگ نرم – با برخي کارکنان دستگاههاي دولتي از « ثري » است تا «ثريا»(!) ما از علماي دينمان آموخته ايم که قضات در بيت العدل با کفش تنگ بر مسند قضاوت تکيه ندهند چه ، هر گونه فشاري بر جسم قاضي - ولواندک – داوري وي را متأثر از خود خواهد ساخت. با چنين وصفي بايد پرسيد معلمي که - جسم و جانش - بي وقفه در زير ضربات پتک سنگين تورم قرار دارد آيا قادر به پرورش مديران آتي کشور که رکن بنيادين توسعه کشورند خواهد بود يا خير؟
جناب آقاي رييس جمهور!
به خوبي مستحضريد تأکيد بر لزوم توجه ويژه به وضع معيشتي معلمين به معناي دردانه بودن آنان نيست ، بل سخن بر سر حراست از قداست جايگاهي است که اين عزيزان نگهبانان آنند. مگر نه اين است که نبض حيات هر جامعه اي با فرهنگ آن مي تپد؟ و مگر نه اين است که شانه هاي ستبر معلمين همواره سکوي صعود طيفهاي جريان ساز فرهنگي کشور - از رجال سياسي گرفته تا علماي دين و دانش - بسوي قله هاي قدرت و معرفت و معنويت بوده اند؟ ما هرگز منکر وجود معدود معلميني که برغم عسرت و تنگدستي توانستند معجزه آسا ملک را تا ملکوت در نوردند و چهره هاي درخشاني را در دامان خويش پرورش دهند نيستيم و به اين تک ستارگان آسمان تاريخ خود مي باليم ، ولي مانده ايم با اين بيانات حکيمانه پيامبر(ص) که به حق فرمودند :« من لا معاش له لا معاد له» ، « کادالفقر ان يکون کفرا» و يا سخن نوراني مولاي متقيان(ع) که فرمودند: « الفقر الموت الاکبر» چه کنيم؟
مطمئن باشيد جامعه اي که عزت معلمش به تندباد فقر سپرده شود ، « فرّ» فرهنگش به اندک نسيمي فرو خواهد ريخت.
گرچه ميدانيم متوليان امور آماده اند ساعتها در ستايش از قامت رعناي فرهنگ سخن سر داده و با رگباري از سمينار و سمپوزيوم به تمجيد از مقام بلند معلم پرداخته و دست و دلبازانه سبد سبد تعارف نثار فرهنگيان کنند و وعده هاي دلپذير دهند ولي به تلخي بايد گفت آنچه تا کنون تجربه نشان داده اين است که هزار وعده خوبان يکي وفا نکند.خدا نياورد آن روزي را که خادمان ملتي مشمول اين تعبير قرآن شوند ، «شغلتنا اموالنا و اهلونا» (!)
جناب آقاي دکتر روحاني!
آيا به نظر شما اين تلخ و گزنده نيست آموزش و پرورشي که در نخستين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي توانست سخاوتمندانه با تزريق نخبگان فرهنگي خود در شريانهاي خشکيده ارکان حکومت ، جاني دوباره در کالبد نظام بدمد اين سان دچار عارضه کم خوني شده و در بستر احتضار قرار گيرد؟ ياد شهداي عالي مقامي همچون مطهري ها ،رجايي ها، همت ها ،...بخير.
چه کسي است نداند که معلم، اين سرباز «گم نام و گم نان» ، چگونه برغم تنگناي معيشتي – چه در دوران دفاع مقدس و چه در عصر بازسازي – با درک عميق از شرايط حساس کشور ، نجيبانه زبان در کام کشيده و دندان صبر بر جگر نهاد و سنگ رياضت بر شکم بست تا ميهن عزيزش از زير بار سنگين و فرساينده ويراني ها کمر راست کند.اکنون بدور از انصاف است که برخي برنامه ريزان با تکيه بر مساند قدرت و ثروت ، معلمين را پيوسته به زهد و قناعت موعظت فرموده و باز شدن بخت آنان را به کرام الکاتبين حوالت دهند.
امروزه بر کسي پوشيده نيست که اين قشر خدوم، با تنها ته مانده غيرت خود است که شلاق بر حلق و حنجره مي کوبد تا شايد قدمي زن و فرزند را و گامي نسل نوپاي انقلاب را افتان و خيزان يدک کند!
جناب آقاي رييس جمهور!
به عقيده جنابعالي آيا مي توان به بهانه پرشمار بودن جمعيت معلمان ، نيازهاي بنيادين اين مولدان حقيقي کشور را به طاق نسيان کوبيد و آنان را غريبانه در ميان طوفاني از تبعيض و تورم به امان خدا رها کرد؟ تأمين رضايت بيش از يک ميليون معلم يعني خدمت رساني به دوازده ميليون دانش آموز و تربيت دوازده ميليون دانش آموز درس خوان و سربراه يعني تأمين رضايت چندين ميليون خانواده ، آيا اين دستاورد کمي است؟ و آيا جز اين راهي براي تحقق بخشي از شعار سال مقام ولايت يعني «دولت و ملت ، همدلي و همزباني» هست؟ برنامه ريزان محترم کشور گويا فراموش کرده اند که اگر وفق اصل سوم قانون اساسي ، خدمات آموزش و پرورش بايد رايگان در اختيار مردم قرار گيرد، بر اساس اصل چهل و سوم همان قانون ، حفظ حريت انسانها از طريق رفع فقر و محروميت نيز مورد تأکيد قرار گرفته است! نکته در اين است که با نامعادله مضحکي همچون دخل به ريال خرج به دلار نمي توان از معلم انتظار داشت که از نسل متراکم امروز ، جوان متعهد تحويل جامعه دهد . شک نکنيد از کارگاه «مربي خسته و ناکارآمد» چيزي جز «مرباي تلختر از حنظل» صادر نخواهد شد.به قول آن گوينده نازک انديش وقتي که قلبت کوه آتشفشان است چگونه انتظار داري که در دستانت گلي برويد ؟
جناب آقاي رييس جمهور!
به عقيده شما چه زماني قرار است حاکميت با در انداختن طرحي نو ، غائله ملال آوري همچون حقوق ومعوقات فرهنگيان را براي هميشه فيصله بخشيده و دغدغه هاي معلمين عزيز را از مقوله «کم» به «کيف» ارتقا بخشد؟ آيا براستي زيبنده است انقلابي که بر بنيان فرهنگ پديد آمده و بنام فرهنگ در حال پيشروي است ، سقف آرزوي پيشقراولان آن ، که در آغاز، تحقق جامعه اي همچون «مدينة النبي» بود ، اين چنين تنزل يابد؟باور کنيد ما انتظاري بيش از آنچه امام علي (ع) خطاب به والي خويش مالک اشتر فرمودند نداريم :
اسبغ عليهم الارزاق فان ذلک قوة لهم علي استصلاح انفسهم
به (کارمندانت) روزي فراوان ارزاني دار که با گرفتن حقوق کافي در اصلاح خود بيشتر مي کوشند...(نامه 53)
جناب آقاي رييس جمهور !
بهتر ازما واقفيد دشمنان غداري که با جانفشاني هاي جوانان رشيد سرزمينمان به آنسوي مرزها روبيده شده بودند چندي است که از رخنه هاي پديد آمده در فرهنگ کشور دوباره عزم بازگشت کرده و در صدد اشغال اين بار، نه «خاک» ، بلکه «قلب پاک» نسل انقلابند. حال پرسش اين است که مسئولان نظام در برابر صف آرايي جديد دشمن چه تمهيدي انديشيده اند؟ ؟ باور کنيم که با چند شب شعر و کنسرت و جشنواره و يا توليد چند فيلم و سريال نمي توان نسل جوان را در برابر سيلاب بنيان کن فرهنگ غرب واکسينه کرد. امروز سلسله جنبانان فرهنگ اين سرزمين يعني معلمين که در خط مقدم جنگ نرم قرار دارند بي ساز و برگ و جنگ افزار به امان خدا رها شده اند. بي اعتنايي به امور معيشتي فرهنگيان موجب شده است تا شماري از آنان انگيزه خود را از کف داده و آرزوي انتقال به ديگر سازمانهاي نان و آبدار دولتي و خصوصي را در سر بپرورانند و يا به مشاغل دست چندم تن در داده و يا براي لقمه اي نان ، هفت روز هفته را از صبح تا پاسي از شب حنجره بدرانند.مي پرسيم مگر نه اين است که حضرت امير (ع) فرمودند بر مومن لازم است که شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم نموده و بخشي را به «نيايش» ، بخشي را به امر «معاش» و بخش ديگر را به «تلذذ» در امور حلال اختصاص دهد؟ آيا در اين سرزمين کسي نيست که پاسخ دهد از چه رو در غم فرار چند مغز(!) به آنسوي مرزها ماتم مي گيريم ولي از شنيدن مهاجرت شمار عظيمي از «مغزپروران» کشور - يعني معلمين - به سمت مشاغل غير فرهنگي مرثيه نمي خوانيم و گريبان چاک نمي دهيم؟ آيا در چنين شرايط اسف باري مي توان اميد داشت که فرزندان پاک اين سرزمين در انشاي خود با موضوع «علم بهتر است يا ثروت» باز هم «علم» را برگزينند؟.مطمئن باشيد در وانفسايي اينچنين ، جوانان تيزانديشمان با مشاهده فلاکتي که دامان مرزبانان حقيقي فرهنگ کشور را گرفته است هرگز سر بر آستان علم و فضيلت نخواهند ساييد.باور کنيم هزينه هاي هنگفتي که اينک بابت خسارات ناشي از عقب ماندگي هاي علمي و مبارزه با مفاسدي همچون سرقت و قتل و اعتياد و ديگر نابساماني هاي اخلاقي از انبان نيمه تهي ملت پرداخته مي شود «کفاره» بي توجهي به عناصر فرهنگي است.گويا اساسا بنا نيست واژه اي بنام پيش گيري در قاموس مديريت کشور جايي براي خود باز کند!
جناب آقاي رييس جمهور!
حتما بياد داريد که در سال 69 ، ستاد مبارزه با حوادث غير مترقبه در جهت اجراي يکي از پروژه هاي خود 98 ميليارد ريال درخواست اعتبار نمود که در نهايت با موافقت 27ميليارد ريالي نمايندگان مردم مواجه شد . در پي وقوع زلزله سهمگين در منجيل و رودبار در همان سال(31خرداد) ، مجلس در اقدامي فوري90ميليارد ريال بابت کمک به آسيب ديدگان اختصاص داد .ملاحظه مي فرماييد؟ متوليان محترمي که قبل از فاجعه، راضي به تصويب 98ميليارد ريال نبودند ، سخاوتمندانه دست به جيب بيت المال فرو برده و افزون بر مبلغ فوق ، 19 ميليارد ريال ديگر را بابت کفن و دفن و مجلس تحريم و هزار مصيبت ديگر هزينه کردند. براستي آيا «نوشدارو»هايي از اين دست جاي خالي «سهراب» هاي مان را پر خواهد کرد؟ پيشنهاد مي شود برنامه ريزان کشور در کنار تقليد از برخي ادا و اطوارهاي اجانب ، نيم نگاهي به نظام آموزش و پرورش آنان نيز بيفکنند شايد فرجي حاصل آيد. سامورايي هاي ژاپني که روزگاري به مولدان بنجل ترين محصولات جهان شهره بودند ، با محوريت قرار دادن آموزش و پرورش خود توانستند اين کشور را به يکي از قدرتمندترين صنعتگران جهان مبدل کنند.بنابر روايتي معلمين اين کشور در هر وضعيتي بيش از ساير کارکنان همطراز خود در ديگر سازمانهاي دولتي حقوق دريافت مي کنند زيرا در نگاه استراتژيستهاي چشم بادامي ها، معلمين در صدر فهرست مولدان اصلي به شمار مي روند.
جناب آقاي رييس جمهور !
براستي چه رازي در اين نکته نهفته است که خداوند حکيم پيش از آنکه از زنبورعسل، انتظار شفا بخش ترين ماده عالم را داشته باشد ، اين حشره به ظاهر کوچک را امر به گزينش مسکن و تناول از هر ثمري فرموده و آنگاه آن را به تکاپو در راه خود فرا مي خواند؟
پروردگار تو به زنبور عسل وحي کرد که از کوهها و درختان و داربستهايي که مردم مي سازند خانه هايي برگزين. سپس از همه ثمرات بخور و با اطاعت از راههاي پروردگارت رهسپار باش. از درون شکم آنها شهدي با رنگهاي گوناگون خارج مي شود که شفاي مردم در آن است که در اين امر نشانه روشني است براي کساني که اهل فکرند.(آيات 68 و 69 سوره شريفه نحل)
فارغ از مفاهيم بلند معرفت آموز آيات شريفه فوق، چه نتيجه عملي و مديريتي ميتوان از آنها گرفت؟ آيا پيام اين نيست که تنها با تنيده شدن سه مولفه بنيادين «مسکن» و «معيشت» و «عبوديت» است که مي توان به بي بديل ترين محصول شفابخش عالم آفرينش دست يافت؟ به هوش باشيم که «شهد علم و فرهنگ» جز با «تجهيز معلم» به ثمر نخواهد نشست.جاي درنگ و تعلل نيست صداي پاي نسل جواني را که در راه است بشنويم. همان پاک فطرتاني که اگر بدست مربيان فاضل و دلسوز درس ادب و فرهنگ نبينند جامعه مدرن و پر زرق و برق مان را لگد کوب ماجراجوييهاي خود کرده و بر ويرانه هاي آن پاي کوبيده و دست افشاني خواهند کرد .آندم که آدمي مي شنود حضرت حسين بن علي (ع) معلمي را بپاس تعليم فرزند گراميشان پاداش فراوان بخشيده و او را مستحق جزايي فزونتر از آن مي دانند و از سويي وقتي به ملتي بيگانه از اسلام نظر مي کند که چگونه معلم خود را هوشمندانه بر صدر نشانده است به ياد اين فرمايش اميرمومنان علي (ع) مي افتد که چه حکيمانه فرمودند:
الله الله لا يسبقکم بالعمل به غيرکم
خدا را خدا را در باره قرآن ، مبادا ديگري در عمل به احکام آن از شما سبقت گيرد .(نامه 47)
جناب آقاي رييس جمهور!
فرهنگيان فرهيخته به نيکي از شرايط حساس کنوني حاکم بر کشور و منقطه آگاه بوده و کاملا به محدويتهاي دولتتان در اجابت فوري به مطالبات برهم انباشته خود وقوف کامل دارند ، لذا بر اين عقيده اند جز تکيه بر يک عزم ملي و آهنين هرگز نمي توان قلب کم رمق و رو به موت آموزش و پرورش کشور را احيا کرد. بيمار رنجوري که هم اينک روي دست مانده ، ناخوش احوال تر از آن است که با نواله ناچيز دولت از جا نيم خيز شود ، چه رسد به اين که از جا برخيزد! لذا پيشنهاد مي شود نظام براي برون رفت آموزش و پرورش از گرداب معضلات ، موارد ذيل را مد نظر قرار دهد :
يکم - دولت محترم بايد با تمام توان، آژير خطر را همچون دوران جنگ تحميلي به صدا در آورده و به همگان بباوراند که دشمن از مراحل تهاجم و شبيخون فرهنگي به سرعت گذر کرده و هم اکنون در قتل عامي گسترده مشغول کشيدن انتقامي سخت از فرزندان معصوم اين ملت مجاهد است.در اين ميان جريانات سياسي بدليل اثرگذار بودن بر افکار عمومي ، نقش حياتي بر عهده دارند. لذا ضروريست جناحين– تحت هر عنواني اعم از اصول گرا و يا اصلاح طلب ، چه آنها که دل در گرو انقلاب دارند و چه آنها که رگ وطنخواهي هنوز در وجودشان نخشکيده – بخاطر خدا موقتا دست از تصفيه حسابهاي حزبي و قبيلگي برداشته و تا اوضاع ناخوشايند آموزش و پرورش کشور را سامان نبخشيده و زخم مزمن آنرا درمان نکرده اند قرار و آرام نگيرند. حضور نيروهاي مردمي در ميدان امداد رساني به دولت از آنچنان اهميتي برخوردار است که در صورت تحقق ، ميتواند باطل السحر طلسم عقب ماندگي آموزش و پرورش از کاروان توسعه کشور باشد.لذا مشارکت اقشار گوناگون ملت – از مراجع عظام گرفته تا ديگر صنوف – در اين بسيج عمومي ضروريست.
دوم – لازم است تمامي پروژه هاي غير زيربنايي دولت ، عجالتا متوقف گرديده و از هرگونه اقدامات تشريفاتي هزينه بر ممانعت به عمل آمده و کليه سرمايه هاي سرگردان به سمت نهاد آموزش و پرورش هدايت شود.
سوم – بايد از طريق ارايه تسهيلات ويژه ، جذب نيروهاي نخبه وکارآمد فرهنگي و علمي به آموزش و پرورش ، در دستور کار قرار گيرد.
چهارم – جهت رهايي دولت از احساس شرمندگي نسبت به ناتواني آن در رفع مشکلات عديده بر زمين مانده فرهنگيان ، لازم است وزارت آموزش و پرورش به سمت استقلال مالي حرکت نموده و وابستگي شديد خود به دولت را کاهش دهد.بدين منظور لازم است در چارت سازماني و تشکيلاتي وزارتخانه ، معاونتي تحت عنوان معاون اقتصادي شکل گرفته و از طريق آن ، سياستهاي راهبردي مالي مورد بررسي قرار گيرد.اهم وظايفي که اين معاونت بر عهده خواهد داشت به قرار ذيل اند :
الف - آن دسته از فضاهاي آموزشي اي که امکان بهره برداري اقتصادي از آنها وجود دارد شناسايي شده و دراختيار افراد واجد صلاحيت قرار گيرند. اين اقدام ، کمک شاياني به خودگرداني مدارس خواهد نمود.
ب - کليه دارايي هاي متعلق به آموزش و پرورش در سرتاسر کشور که بعضا ساليان سال معطل مانده اند شناسايي شده و براي سودآوري آنها تمهيدي انديشيده شود.
ج - براي کليه مدارس کشور يک حساب جاري در شعب بانک سرمايه استانها افتتاح گشته و با تصويب قوانيني براي مانده سرمايه هاي مدارس در اين بانکها سود مشروع در نظر گرفته شود. عوايد حاصل از اين درآمدزايي مي تواند جايگزين مناسبي براي سرانه مدارس گردد.
د - از آنجاييکه بانک سرمايه متعلق به فرهنگيان است معاونت اقتصادي وزارتخانه بايد طرحي در اندازد تا کليه حقوق معلمين اعم از باز نشسته و شاغل به اين بانک واريز شود. از ديگر سو اين معاونت مي تواند با جذب و هدايت سرمايه هاي خرد فرهنگيان به اين بانک ، ضمن تقويت بنيه مالي آن، در پروژه هاي عظيم کشور مشارکت نمايد. اين اقدام ، گام موثري در جهت حرکت به سمت اقتصاد مقاومتي بوده و کمک شاياني به رشد اقتصادي کشورخواهد نمود.از اين رهگذر ، اعطاي تسهيلات ويژه به معلمين عزيز ميسر شده و وزارت آموزش و پرورش از يک دستگاه صرفا مصرفي هزينه بر به نهادي درآمد زا مبدل خواهد شد.و اين يعني کاهش بار مالي سنگين وزارتخانه از دوش دولت .بدين ترتيب هم آموزش و پرورش براي هميشه از کاسه گرداني خلاص خواهد شد و هم دولت سرافرازانه سر خود را در برابر بيش از يک ميليون معلم، دوازده ميليون دانش آموز و ميليونها پدر و مادر و ديگر شهروندان بالا خواهد گرفت.
جناب آقاي رييس جمهور!
در فرجام کلام به عرض مي رسانيم ، همانگونه که بدرستي فرموديد گردش سانتريفيوژهاي هسته اي منوط به گردش چرخهاي صنعت کشور است ، ولي نبايد از ياد برد که رونق صنعت کشور نيز مشروط به گردش چرخ معيشت معلمين است ، اينطور نيست؟
شهر خاليست ز عشاق بود کز طرفي مردي از خويش برون آيد و کاري بکند
توفيق روزافزونتان را از خداوند عليم ، يکتا معلم جهان آرزومندم .
دعاگويتان توسليان